اي اسيران هوا و هوس، آرزوها را كوتاه كنيد، زيرا مردم دلبسته به دنيا را ، جز صداي دندان هاي حوادث ، از اين دنيا نمي ترساند، اي مردم، خودتان عهده دار ادب كردن خود شويد، و نفس را از جرات بر عادات هلاك كننده بازگردانيد.
سلام بچه هايي كه از اين سايت بازديد مي كنيد اين روايت داستاني رو از جبهه براتون ميذارم خواهشا حتما بخونيد پشيمون نمي شيد. تو جبهه كه گردان هاي زيادي وجود داشت تو يه گردان يه پسر بود به اسم شاپور و يكي از دوستاش هم تو اون گردان اسمش رحمان بود. تو اين گردان كه بچه ها با هم يك رنگ و هم دل بودن يكي از بچه ها ي بزرگ گردان كه اسمش محسن بود مقسم بهشت و جهنم بچه هاي ديگر بود يعني مي گفت مثلا اين فرد اين كارو نبايد بكنه يا بده يا با اين كار ميره جهنم، يه دوستشم اسمش نادر بود چند وقت كه با هم كار مي كردن وبه عمليات مي رفتن بچه ها متوجه شدند كه شاپور، دوستشون نماز نمي خونه خواستن بگن ولي روشون نمي شد و وقتي محسني كه گفتم اين خبرو شنيد به فكر رفت و
رسول خدا (ص) : شب معراج که به سوی آسمانها عروج کردم در مسیر خویش بر گروهی برخورد کردم که لبهای ایشان را با قیچی های آتشین می بریدند و در آتش می افکندند از جبرئیل پرسیدم اینها چه افرادی هستند ؟ در پاسخ گفت سخن سرایان و خطیبان امت شما هستند که مردم را به کارهای پسندیده می خواندند و خود غافل اند از آن و حال آنکه ایشان قرآن را تلاوت میکردند ولی از گفتارش غافل بودند. وسائل الشیعه جلد 17 صفحه 318
رسول خدا (ص) : هرکس مومنی را بیازارد پس بی گمان مرا اذیت کرده و هرکس مرا برنجاند گویا خدا را آزار رسانده است و هرکس خدا را اذیت کند چنانکه در تورات انجیل زبور و قرآن آمده از رحمت خداوند به دور است. جامع السعادت جلد 2 صفحه 215
<-PollName->
آمار
وب سایت: